جریان طبیعی اثر وی در دو سوم ابتداییاش و با تمهید هوشمندانهای چون نمایش تمامی جزئیاتی که عطاران بارها درتلویزیون آنها را به کارگرفته بود سبب شکلگیری موقعیتهای آشنا و درعین حال جذابی شد که در مقیاس تجربههای سالیان اخیر سینمای ایران در ژانر کمدی، نوآورانه بهنظر میآمد. البته استفاده هوشمندانهاش از اکبرعبدی در نقش مادر پیرخود در این فیلم علاوه برآنکه ویژگی مشترک این دو کمدین یعنی میل به تجربه گرایی در حوزههای کمتر تجربه شده و به نوعی شکست تابوها را آشکار میکند بر جذابیتهای درونی این اثر نیز میافزاید و حجم مشخصی از شوخیهای حساب شده را بر بنای موقعیت ارتباطی یک خانواده سهنفره شکل میدهد. خوابم میآد نمایانگر راه جدیدی است که کمدی ایرانی را از چنبره سطحینگریهای آزارنده دهه اخیر نجات میبخشد و مسیری دیگر را نشان میدهد.
مسیری که در آن خبری از پور مخبرها، رضویانها و موقعیتهای جفنگ و لوده وار خیل کمدیهای بازاری و کم مایه سالیان اخیر نیست و فضاهایی مبتکرانه و جذاب از شوخی با محیط و پتانسیلهای کشف نشدهاش را به منصه ظهور میرساند. به واقع عطاران از همان حضور استثنایی و ملموسی که در ساعت خوش داشت نوید روزهای موفق آینده را به مخاطبی میداد که همواره تشنه خلاقیت و ابتکار بوده است. او در جمع برترینهای کمدی تلویزیونی، نقشآفرینیها و حضورهای با هویتی داشت که از همان روز تاکنون پیکره شخصیت هنریاش را مجزا از مهران مدیری تعریف کرده و به همین سبب است که بینندگان فرق طلای هنراو وکپیها و تقلیدهای ناشیانه دیگران ازآثارش را درک کردهاند و با بیمهری نسبت به این تولیدات سطحی، پیام بازنگری تولید کمدی به مدیران رسانه ملی را انتقال میدهند.
در حقیقت نبود عطاران و مدیری ضربهای بزرگ بر اعتبار رسانه ملی وارد آورده و نهادی که روزگاری هویت هنری هر هنرمندی در گروهمکاری با آن بود، امروزه صرفا جهت پرکردن آنتن، فرصت تولید کمدی را در اختیار کسانی قرار میدهد که تمام و کمال با قاعدهها و چارچوبهای کمدی تلویزیونی و عوامل جذابیتبخش آن برای مخاطب آشنایی ندارند.
بهعنوان نمونه آنچه خانه به دوش را بهعنوان برترین کمدی مناسبتی ماه رمضان درآورده است نگاه درست عطاران به ماهیت اجتماعی افراد، جدای از جایگاه طبقاتی یا مکنت مالی آنهاست و چنین مسئلهای رفتارهای مثبت و منفی افراد این مجموعه را برای بیننده ملموس ساخته است. از اینرو حتی رفتارهای نامطلوب ماشاءالله همچون دروغگویی که او بارها آن را مرتکب میشود بهدلیل همین واقعی بودن نقش و دوربودن حالات وی از تصنع و غلو به دل مینشیند و مخاطب با مسیر پرفراز و نشیب زندگی وی و آدمهای پیرامونیاش به خوبی درگیر شده و ارتباط برقرار میکند.
از وجه دیگر رضا عطاران تا قبل از تثبیت بهعنوان یک کارگردان مطرح در کمدی تلویزیونی، با تجربهآزماییهایی چون بازیگری و نویسندگی درآثاری چون سیبخنده، قطار ابدی و زیر آسمان شهر یک، خود را بهعنوان یک هنرمند آیندهدار جلوهگر ساخت و از این رو مجموعهای برجسته چون خانهبهدوش یک تولد هنری ویژه برای عطاران بود.
مجموعه از بازی درخشان حمید لولایی درنقش ماشاءالله و همچنین ترکیبهای زوجی میان بازیگران زن و مرد همچون علی صادقی و بهنوش بختیاری، رضا عطاران و آناهیتا همتی و نیز تم جستوجو و تعقیب و گریز به درستی درخلق یک کمدی موقعیت بهره برد و با پرهیز از پیچیده نمایی و تصنع تکنیکی، عنصرخرید زمان را به درستی در بسترساده روایت گنجانید.
جریان روایت اثر از بررسی شرایط کنونی ماشاءالله بهعنوان یک هندوانه فروش آغاز و در برخی از سکانسها به گذشته همراه با رفاه وی اشاره میشود و البته قالب ایدئولوگ اثر که در تأکیدات متداوم ماشاءالله بر کسب حلال جلوهای ارزشی را به ماهیت مجموعه میبخشد، تجربهای بکر در کمدیهای تلویزیونی محسوب میشود. عطاران درکوچه اقاقیا نیز اگرچه به توفیق چندانی دست نیافت اما ورود مجید صالحی و سکانس شرح حال وی که بر متن آهنگین خواننده ترک قرار گرفت، همچنان شاخصی درست درارزیابی این اثر است؛عطاران پس ازکوچه اقاقیا با تولید متهم گریخت، تم روایی خانه به دوش را در موقعیتی دیگر تجربه نمود.
روایت زندگی هاشم اگزوز با بازی درخشان سیروس گرجستانی بهدلیل پایه قراردادن بیماری قلبی هاشم بهعنوان عنصر فرعی درجابهجاییهای کمیک موقعیت از جمله قسمتهای مربوط به تحویل اشتباهی جسد هاشم به یک خانواده ثروتمند دارای ساختار قابلقبولی است اما بهدلیل ضعفهای آشکار درشوخی نویسی متن به اوج خانه به دوش نمیرسد.
در مجموعه نوروزی ترش و شیرین نیز عطاران از عنصر واقع گرایی در تحلیل سبک زندگی دوطبقه اجتماعی به یک روانی و شیوایی در کارگردانی رسید و توانایی خود را در مهندسی محیط نشان داد. ازجمله نقاط اتکای اثر میتوان به رونمایی از جذابترین کاراکتر منفی دهه80 در قالب شخصیت ناصر اشاره داشت که اگرچه مجموعهای از زشتیها را درون خود پروریده اما تیزهوشی عطاران این کاراکتر را برای مخاطب شیرین و خواستنی جلوهگر ساخته است.
بازی احمد پور مخبر درنقش آقابزرگ نیز از نقاط عطف مجموعه محسوب میشود و سناریوی درخشان آریان و صحت در کنارکارگردانی حساب شده عطاران و البته بازی دیدنی مریم امیرجلالی دربازتاب درست جدیت شخصیت در قالبی متغیر از پرتره تثبیت شده این بازیگر، اثری را پدید آورده که همچنان در دیدارهای مجدد دارای جذابیتهای تازه و بکری است.
اما بیشک بحث برانگیزترین مجموعه عطاران را باید بزنگاه دانست؛ اثری که با ترکیب واقعگرایی و نمادگرایی در بستر یک کمدی موقعیت ناب، ظرفهای تحلیلی متعددی را پیرامون ساختار اثر بهوجود آورد و بهعنوان شخصیترین تجربه هنری عطاران، بازخوردهای گوناگونی را بهدنبال داشت. برخی در همان زمان با توجه به پخش بیپرده بسیاری از نمادهای رفتاری و گفتاری که درعرف اجتماعی، نشانههایی از آموزه منفی وانحرافی به شمار میرفت، برچسب لودگی و ابتذال را براثر چسباندند و حتی بحث بیحرمتی به ساحت خانواده و بزرگترها نیز مطرح شد اما مجموعه ادامه یافت و البته مسیر روایت دچار تغییرات محسوسی شد. عطاران در بزنگاه و برخلاف آنچه بازتاب یافت، نه تنها به لودگی متوسل نمیشود بلکه به کمالی درخلق موقعیتهای کمیک و استفاده از مشاهدات عینی و خاطرات ذهنیاش در بازسازی مفهومی کمدی در درام میرسد که همچنان بیننده را مجذوب محتوا و ساختار آن میکند.
بازی درخشان مرجانه گلچین در نقش بهجت بهعنوان نقطه عطف کارنامه بازیگری وی چنان جذاب و هنرمندانه بود که وی را از الگوی نقش آفرینیهای پیشیناش در ژانر درام به راه کمدی رساند و لحظههای بیشمار کمدی کلام و موقعیت، این اثر عطاران را به تجربهای قابلقبول در تاریخ تلویزیون بدل کرده است. در برایندی کلی عطاران را میتوان معمار کمدی رئالیستی و تصویرگر لحظههای زندگی در قالبی کمیک دانست که با نشانهگذاری درست روی تمامی سازههای روایی آثارش آنها را هویتی کمال یافته میبخشد و همین مسائل سبب شده تا سینمایینویسان در تحلیل مؤلفههای درونی آثار این کارگردان از واژه کمدی عطارانی یا گرایش هنری عطارانیسم بهره ببرند.